کد مطلب:315099 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:189

من حسینم
چه زیباست این بخش را با كرامتی از مولای همه و مولای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام یعنی سرور آزادگان امام حسین علیه السلام به پایان ببریم.

حاج شمس الدین پرویزی در «رساله ی نوریه» خود چنین می نگارد:

حضرت آیت الله میلانی - كه در مشهد مقدس سمت اجتهاد و معروفیت تامه دارند - آقازاده ی ایشان، آقای سید نورالدین میلانی در حرم مطهر نور كبریای خداوندی سیدالشهداء علیه السلام در پشت ضریح مبارك شش گوشه، نماز جماعت می خوانند. وی در دهه ی عاشورا در منزل شخصی روضه خوانی داشته، روز عاشورا بود كه روضه خوان ها تأخیر كردند، خود آن بزرگوار - كه آثار سیادت به طور كامل از جبینش هویدا است - بالای منبر تشریف برده، مطالب ذیل را بیان فرمودند:

قبل از استقلال دو كشور (هندوستان و پاكستان) تمامی مملكت به نام هندوستان معروف بوده، در هر ایالت و شهرستان یك پادشاهی به نام «راجه» فرمان فرمای كل بوده، حتی به نام او سكه زده، بودجه ی دخل و خرج مملكتی در دست راجه بود، ولی سیاست خارجی با دولت بریتانیا بوده است.

عده ی راجه ها و پادشاهان در حدود هفتصد نفر بوده، در یكی از ایالت های



[ صفحه 250]



هندوستان - كه اسم آن ایالت را فرمودند، ولی بنده فراموش كردم - یكی از راجه ها تصمیم می گیرد پسر خود را داماد كند.

آقای میلانی فرمودند: در شهرستان های هندوستان بعضی جاها اكثریت با هندوها، بعضی جاها اكثریت با مسلمانان سنی و بعضی جاها اكثریت با مسلمانان شیعه بوده است. در آن ایالت كه راجه این تصمیم را می گیرد، اكثریت اهالی هندو بودند. او از علمای مذهب خودشان تمنا می كند كه وقتی را تعیین كنند كه ساعت خوب و خوش باشد.

علمای مزبور شب عاشورا را تعیین می كنند و می گویند: وقت خوش و خوب است (!!)

راجه می گوید: چون در این شهر پیروان اسلام هستند و شب مزبور را تعزیه داری می كنند، وقت دیگری تعیین كنید.

جواب می دهند: غیر از شب مزبور، وقت خوب نیست.

راجه چند نفر از امرا و اعیان مملكت را نزد علما می فرستد، بلكه ایشان، علما را قانع كنند.

باز در جواب آنها همان سخن اولی را تجدید می كنند.

راجه ناچار برای شب عاشورا یك دستگاه مجلل شاهانه ترتیب می دهند تمام وسایل فراهم می شود، شب عاشورا همین كه می خواهند شروع به جشن و شادی نمایند برخلاف موقع، یك طوفان سخت و شدید و بی سابقه ای شروع می شود، به طوری كه چادرها را به دریا پرتاب می كند، تمامی جماعت پراكنده و فرار می كنند. عروس و داماد كه سوار فیل بودند، در همان طوفان هولناك سرگردان در صحرا مانده، امید از حیات قطع می نمایند بعد از مدتی سرگردانی، از دور روشنایی می بینند. همین كه نزدیك می شوند دهی را ملاحظه می كنند كه عده ای از جماعت شیعه مذهب مشغول عزاداری هستند. داماد نذر



[ صفحه 251]



می كند كه اگر از این مهلكه و مرگ نجات یابد سالی بیست هزار روپیه - یعنی بیست هزار دینار به پول ایرانی دویست هزار تومان می شود - در دهه ی محرم برای تعزیه داری صرف نماید.

پدر داماد همین كه خبر طوفان را می شنود، خودش با سواره ها مشغول گردش و تحقیقات می شوند، بلكه از داماد و عروس خبری به دست بیاورند، تصادفا آنها هم به محل مزبور می رسند، داماد و عروس را سلامت می بینند.

از سال آتی داماد مزبور همان مبلغ را خرج می كند، بعد از مدتی راجه فوت می كند، داماد به تخت سلطنت می نشیند، بیست هزار روپیه را چهل هزار و مبلغ مزبور را به هشتاد هزار روپیه می رساند. چون دخل و خرج مملكتی در دست راجه بوده؛ در حالی كه در عرض سال برای مخارج مذهبی بودائی ها شصت هزار روپیه صرف می شود.

بودائی ها اعتراض می كنند كه اكثر اهالی پیرو مذهب بودا است، برای یك سال بودائی ها شصت هزار روپیه و برای ده روز شیعیان هشتاد هزار روپیه؟

راجه ناچار بیست هزار روپیه از خرج تعزیه داری كسر و به خرج بودائی ها اضافه می نماید و سؤال می كند: راضی شدید؟

می گویند: راضی شدیم.

تصادفا برای راجه مسافرتی پیش می آید، سوار كشتی می شود در دریا محلی هست كه یك موقع از سال در آن محل طوفان می شود، اتفاقا با این كه موقع طوفان نبوده، دریا تلاطم می كند، ناخدای كشتی به مسافرین و راجه اطلاع می دهد: دریا متلاطم شده و خطر دارد. بعد از كمی اطلاع می دهد: علاوه از تلاطم موتور كشتی هم از كار افتاد و خراب شد، دیگر امید حیات برای هیچ كس نمانده است.

به مسافرین حال یأس دست می دهد. راجه كه از حیات خود مأیوس می شود،



[ صفحه 252]



به حال اغما و غش می افتد در آن حالت می بیند یك سواره در روی دریا می آید، نیزه ای در دست دارد، اشاره به موتور می فرماید، موتور درست می شود.

راجه سؤال می كند: شما كه هستید؟

می فرمایند: من حسینم، آن بیست هزار روپیه را كه كسر نموده اید، اضافه نمایید.

راجه خوشحال می شود.

ناخدا می آید: البشاره البشاره! موتور خود به خود درست شد و طوفان ساكت شد.

راجه می گوید: من می دانم شما نمی دانید.

آقای میلانی فرمودند: یازده سال قبل، وقتی به هندوستان مسافرت نموده بودم، اظهار نمودند كه با استقلال هندوستان، آن تشكیلات سابق بهم خورده، ولی راجه، مبلغ مزبور را از درآمد شخصی خود خرج می دهد. [1] .


[1] رساله ي نوريه ج 2 ص 34 - 31 با اندكي تصرف.